على و دنیا
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8123
بازدید دیروز : 8958
بازدید هفته : 350938
بازدید ماه : 8123
بازدید کل : 11064974
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 24 / 12 / 1395

است و از نافرمانى خدائى که به او ایمان دارید پروا گیرید ) 1 پس نعمتهاى دنیا ، براى ما و مخصوص ماست و دنیا عزیز است و زیباست و در اختیار ما و ما نباید همچون جوکیان و راهبان ، از دنیا بگریزیم و چون حیوانى بى‏دست و پا بسوراخى بخزیم و درویش مآبانه ، کاسه گدائى بدست گیریم و از کار و کوشش باز مانیم و اینهمه گنجینه‏هاى طبیعت را که براى انسان پدید آمده است معطل گذاریم ولى باید نیروئى را که از این جهان برمیگیریم براى بهبود همه جهانیان بکار بریم و انرژى فراوانى را که از طبیعت کسب میکنیم در راه خدا یعنى راه تعاون و تکامل ، راه مردم ، و راه پرستش خدا و وصول به اهداف والاى انسانى بمصرف رسانیم که مفهوم تقوى همین است و گرنه تباهى و ستم و گناه پدید مى‏آید و نیروها بر ضد خلقها بکار مى‏افتد و یگانگیها و هماهنگیها به بیگانگى‏ها و تبهکاریها مى‏گراید پیامبر میفرماید ( دنیا کشتزار آخرت است ) زیرا کردار ما در اینجهان مایه حیات ما در آنجهان است و دنیا پلکان صعود ما به قله آخرت و پل عبور ما بفراخناى ابدیت است و تا از اینجا مایه نگیریم و با شایسته‏کارى در اینجهان براى خلود در آنجهان تلاش نکنیم به بیهودگى و پوچى گرائیده‏ام آخرت زدگى و دنیا گریزى یک عامل خطرناک انحرافى است که

-----------
( 1 ) 92
مائده

انسانرا چون میوه‏اى خام و بمانند جنین سقط شده بیرون مى‏اندازد و حلاوت و حیاتى به او نمى‏بخشد اشعار صوفیانه و شعارهاى درویش مآبانه ، نغمه‏هائى اهریمنى است که انسان را از تکامل بازمیدارد و از دامان مادر طبیعت بیرون میکشاند و بمرگ و تباهى و سیه‏روزى مى‏اندازد و او را لقمه چربى براى دهان فراخ ستمکاران مى‏سازد على بر خلاف آنچه نره‏گداهاى بیکاره و مفتخوار و انگل بر جامعه و هو حق على‏گویان متکدى و درویشهاى پشم‏آلو و برخى صوفى مآبان آلوده که همگى بدروغ از او دم میزنند و او را فقیر و تارک دنیا میدانند مردى است که بجهان و طبیعت و بهمین دنیا عشق میورزد و مظاهر زیباى طبیعت را که همه آیات خدایند دوست میدارد و با آنها سخن میگوید على دوست ستارگان است و دوستدار چشمه‏سار و نخلستان و کشتزار بحدى که حتى با چاه راز خود را میگوید و انبانى از هسته خرما بدوش میکشد و از دروازه مدینه بیرون مى‏آید و هنگامى که از او میپرسند اینها چیست میفرماید ( نخل انشاء الله ) و این هسته‏ها را میکارد و از چاههاى ژرف عربستان آب میکشد و آنها را آب میدهد و نخلستانها پدید مى‏آورد و در کشتزارها بیل میزند و خودش چاه میکند و قنات پدید مى‏آورد و حتى بحدى نسبت بپول و مال دنیا حساس است که بروزگار خلافت نیمى از وقت خود را در بیت‏المال میگذاراند و شخصا به حسابگرى مى‏پردازد و حساب همه درهمها و دینارها را دارد و

لیست‏هاى حقوق را وارسى میکند و ببرادرش یک درهم اضافى و یک صاع گندم هم نمى‏پردازد و بنماینده‏اش که پول بیت‏المال را بالا کشیده نامه مینویسد و میگوید اگر پولها را پس ندهى با شمشیرم ترا میزنم و به آنکس که از دنیا بدگوئى میکند میتازد و او را سرزنش میکند و بعد بستایش دنیا میپردازد و میفرماید :

( دنیا سراى راستى است براى آنکس که گفتارش را باور دارد ، خانه تندرستى است براى آنکس که واقعیت آنرا دریابد و جهان بى‏نیازى است براى آنکس که از آن توشه برگیرد و سراى پند است براى پند گیران ، دنیا پرستشگاه دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان و فرودگاه الهام خداوند و بازار سوداگرى دوستان خداست که از آن رحمت خدا را بدست آورند و بهشت جاوید را به اختیار گیرند ، پس چه کسى تواند از دنیا بدگوئى کند ) 1 پس دنیا ، پیش درآمد آخرتست و این دو را هرگز از هم جدائى نیست و تا در دنیا نکوشیم و بشایستگى تلاش نکنیم و بتکامل نپردازیم در دیگر سراى سودى و حیاتى نخواهیم داشت ، دنیا سراى آزمایش است و سکوى پرتاب و پرواز به اوج کمال و ابدیت و نردبان معراج بپایگاه پاکى و آسایش و آرامش و پروازگاه روحانى بفراخناى پرصفاى لقاى خداوندى ، بازارى است که سوداگران با ایمان با پرداخت نیروهاى راستین و دریافت علم و ایمان و بکار انداختن توانهاى

-----------
( 1 )
خطبه 126 نهج البلاغه

مادى و فکرى و معنوى خویش به والاترین پایگاههاى رفیع انسانى ارتقاء مى‏یابند و با مردم دوستى و خدمتگرى و فداکارى و گسترش دادگرى و پاکى و شرف و کرامت ، جامعه‏اى برین و امتى نیکبخت و برابر و برادر بوجود مى‏آورند و همه انرژیها و گنجینه‏هاى جهان را براى به زیستى مردمان و تأمین زندگانى پاک مادى و رقاء والاى معنوى و روحى بکار میبرند ولى . . .

ولى دنیا بهنگامى عزیز و شریف و ارجمند و لایق و دوست داشتنى است که وسیله‏اى باشد براى خدمت بمردم و بسط عدل و آزادى و تحکیم بنیانهاى برابرى و صلح و هماهنگى و همگامى و تربیت براى آمادگى زیست جاودانه در جهان دیگر .

ولى اگر این وسیله هدف شد و در برابر آخرت و خدا و مردم قرار گرفت و معبود و محبوب آدمیان گردید و سنگى بزرگ شد در راه تکامل انسانى و آتشى شد خانمانسوز و مردم‏گداز و ستم‏پرداز چنانکه همه هدفهاى عالى انسانى را منکوب و باژگونه ساخت و پولش و مقامش و زیبائیش و لذت گرائیش همه فضائل انسانى را بباد داد و خدا را از یاد برد و خلق خدا را بمرگ و اسارت و کشتار و غارت کشید و همه تعلیمات آسمانى و عواطف انسانى و تعهدات اجتماعى را در لهیب مهیب جاه‏طلبى و برترى‏جوئى و طاغوتگرى و خودبزرگ‏بینى و تجاوز و مال‏اندوزى و جهانخوارى و جنگ‏افروزى و تباهى و شهوت و گناه سوزانید ، آنوقت است که چنین دنیائى زشت است و ناپسند است و پست است و ناچیز است و زهر است و درد است و ننگ است و سیه‏بختى و تیره‏روزى .

اگر دنیا را براى مردم بخواهیم نیکوست و اگر براى خودمان زشت و پلید ، اگر دنیا را پیش‏درآمد آخرت بدانیم عزیز است و محبوب و اگر معاد و اخلاق و خداپرستى و مردم‏دوستى و فضائل و برتریهاى انسانى را فداى او کنیم ، اهریمنى است ناپاک و اژدهائى است قتال و عجوزه‏اى است که عروس هزار داماد است و هر داماد را در حجله عفن و تاریک خود بگور شقاوت سرنگون ساخته است .

اینجاست که على با چنین دنیائى مى‏ستیزد و او را بشکلهاى زشتى ترسیم مى‏کند ، گاهى او را بمارى تشبیه مى‏کند که بظاهر نرم و نگار آئین است ولى زهرى کشنده در زیر دندان دارد و گاهى میگوید دنیا در نظر من پست‏تر از استخوان خوکى است که در دست مردى جذامى باشد و یا از آب دماغ بزى بى‏ارزشتر است و یا چون برگ بى ارجى در دهان ملخى است و اینجاست که مبارزات پى‏گیر على با دنیا بسختى آغاز میشود ، با دنیاى نمرودها و فرعونها و بوسفیانها و معاویه‏ها نه با دنیاى ابراهیم و مسیح و محمد ( ص ) و على و ابوذر دنیائى که انسان را از خدا جدا کند و از آدمیگرى ببرد و به اهریمن سائى برساند ، چنین دنیائى مردود و مطرود على است و درباره‏اش چنین میفرماید :

« اى دنیا از من دور شو که افسارت را بگردنت انداختم و رهایت کردم و از چنگالت بیرون جستم و از بندهاى گرانت رهائى یافتم و از لغزشگاههایت دورى جستم ، کجایند مردمانى که آنها را ببازى گرفتى

و امت‏هائى که بزیورهایت فریبشان دادى ؟ اگر ترا مجسم مى‏یافتم کیفر خدائى را درباره‏ات اجرا میکردم بجزاى آنکه بندگان خدا را به آرزوهاى دراز فریفتى و مردمانى را به پرتگاهها افکندى و زمامدارانى را بنابودى کشاندى و بناگواریهاشان دچار کردى چنانکه راه گریزى در پس و پیش آنها نماند دور است که بتو روى آورم که هر کس پا به لغزشگاههایت گذارد فرو افتاد و کسیکه به امواج خروشانت گرفتار شد غرق گردید و هر کس از بندهایت رهائى یافت پیروز شد و آنکس که از خطر تو سالم ماند از تنگناى زندگانى باکى نداشت و دنیا در برابرش روزى بود که بپایان میرسید از من دور شو ، بخدا سوگند تسلیم تو نمى‏شوم که خوارم سازى و رام تو نمیگردم که بر من افسار زنى ) 1 پس بگفته امام ، دنیا لغزشگاهى است که انسان را از راه خدا و راه کمال بازمیدارد و بازیچه‏ها و فریبندگیهایش او را بخود مشغول مى‏سازد و از خدا و فردایش باز میدارد ، تا آنجا که همه مرزها را مى‏شکند و همه قوانین و فضائل را بدور مى‏اندازد و غولى آدمیخوار و تجاوزگرى ناهنجار کار میشود ،

امام ، با آژیر هراسناکى مردم را از بندگى دنیا باز میدارد و سرانجام دنیا را که مرگى هولناک و کیفرى دردناک است به انسانها

-----------
( 1 )
نامه شماره 45 نهج البلاغه

نشان میدهد و از ناپایدارى دنیا سخن میگوید و دلهاى خفته را بیدار مى‏کند و با گفتارى قاطع چنین میفرماید :

اى بندگان خدا ، شما را سفارش مى‏کنم که دنیا را واگذارید زیرا او شما را واخواهد گذاشت هر چند دورى او را دوست نداشته باشید و پیکرهایتان را خواهد پوساند اگر چه بخواهید همیشه تازه بمانید ،

شما بمانند مسافرى هستید که راهى را مى‏پیمائید و گمان میبرید که بپایانش میرسید و مقصدى را در مییابید ولى در همین تلاش هستید که ناگهان مرگ را درمى‏یابید پس به پیروزیها و نازشهاى دنیائى دل نبندید و بزیورها و بهره‏هایش شادمان نباشید و از گرفتاریها و ناگواریهایش بزارى و لابه نیفتید ، زیرا چیرگى و بالندگیش پایان مى‏یابد و زیبائى و نعمتش پایدار نمى‏ماند و سختى و دردهایش همیشگى نیست هر روزگارى در این دنیا گذرا و هر زنده‏اى در آن ناپایدار است ، آیا آثار گذشتگان براى شما پندى کوبنده نیست و سرنوشت پدرانتان بشما اندرز و عبرتى و بینشى نمى‏دهد ؟ اگر بیندیشید و خرد را بکار برید آیا نمیبینید که گذشتگان بازنگشتند و حاضران باقى نمى‏مانند ؟ آیا نمى‏بینید که مردم دنیا شبانه‏روزها را با حالتى گوناگون سپرى میکنند ؟ برخى میمیرند و بعضى بر آنها میگریند و بعضى بیمارند و برخى از آنها عیادت مى‏کنند و عده‏اى در بستر مرگ جان میدهند مردم در جستجوى دنیایند و مرگ بدنبال آنهاست ، مردم از سرنوشت

خود بیخبرند ولى خدا از کارهاشان بیخبر نیست و آیندگان بدنبال گذشتگان میروند آگاه باشید و چون خواهید بکار زشتى دست زنید ، مرگ را که ویرانگر لذتها و درکوبنده شهوتها و براندازنده آرزوهاست بیاد آرید و از خدا یارى جوئید تا فرمانش را ببرید و نعمت‏هاى بیشمارش را سپاس گوئید ) 1 در اینجا امام ، از دگرگونى دنیا سخن بمیان مى‏آورد ، پیروزى و شکست نعمت و نقمت ، تندرستى و بیمارى ، مرگ و حیات ، سختى و آسایش و این فلسفه ماده و طبیعت است که همیشه بیک حال نمى‏ماند و انسان نمیتواند بجهان دگرگونه تکیه کند و بر این استوانه گردان بماند ، پس باید تکیه‏گاهى والا و پایدار و دگرگون‏ناپذیر براى خود بجوید و بمعنویت گراید و چون بر طبق قانون آفرینش هر عملى را عکس‏العملى است و مرگ آغاز دوران واکنش‏هاست باید بیاد مرگ باشد و از زشتکارى و تباهى بپرهیزد و از خداوند توانا براى پاکى و درستى یارى بخواهد و بدیگر نقش ، امام چهره واقعى دنیا را ترسیم مى‏کند و چنین میفرماید :

( سرچشمه دنیا و رودبار خروشان آن تیره و گل‏آلود است ، کوته‏بینان را بشگفتى مى‏آورد و آزمایش شدگان را به نیستى مى‏کشاند فریبنده‏اى گذراست ، که نورش بخاموشى میگراید و سایه‏اش برچیده میشود و

-----------
( 1 )
خطبه 98 نهج البلاغه

تکیه‏گاهى است که ویران میگردد و هر فرار کننده‏اى که به آن روى آورد و بظواهر فریبایش اطمینان یابد ، دنیا به او لگد میپراند و تیرهایش را بسوى او پرتاب میکند و ریسمانهایش را بگردن مردان مى‏افکند و آنها را به تنگى گور میکشاند ، بخانه ترسناک و جایگاهى که دستاوردهایش را از نیک و بد مى‏نگرد ، آیندگان هم بدنبال گذشتگان میروند و مرگ گریبانگیرشان میشود و بنابودیشان مى‏کشاند ) 1 اینها همه نمودارهاى سیاهى و تکاثف ماده است که چون در برابر معنویت انسان قرار گیرد و از حرکت و تلاش انسانیش بازدارد بناچار در لجن سیاه آبشخور دنیا که همیشه کدر و گل‏آلود است فرو میرود و وجودش رسوب میکند و از حرکت باز میماند و سرانجام بگور سیه‏روزى سرنگون میشود و لجن‏زا و لجن‏زاده میگردد و دیگر پرواز و عروجى ندارد .

دنیا دورانى ناپایدار است و نورهاى فریبایش زود بخاموشى میگراید و سایه‏اى که بر سر مردم میگستراند زود برچیده میشود و تکیه‏گاه ویران‏شده‏اى است که نمیتواند پشتیبان انسان باشد و حیوان سرکشى است که بکسى سوارى نمى‏دهد بلکه لگد مى‏پراند و تیرانداز ماهرى است که نیرومندترین مردان را بخاک مى‏اندازد و با ریسمان سیاه جادوئیش همه را بسراشیبى گور مى‏کشاند قدرتهاى بزرگ جهانى

-----------
( 1 )
خطبه 82 نهج البلاغه

همچون سزارها ، فنیقى‏ها ، اکدها ، آرامى‏ها ، عادها و ثمودها ،

رامسس‏ها ، آتیلاها ، نفرتى‏تى‏ها ، ژرمنها ، ساکسونها ، اسکندرها ،

که براى خود روزى داشتند و سرورى ، بزودى در تاریکى و خاموشى فرو ماندند و با لگد دنیا بژرفاى نیستى سرنگون شدند ولى فرزندان ابدیت که بردگى دنیا را نپذیرفتند همیشه زنده و جاوید ماندند و باز زبان اندرزگوى امام بسخن مى‏آید و دنیادوستان را از پرستش این سراى پرفریب بازمیدارد و چنین مى‏سراید :

« بدنیا چنان بنگرید که پارسایان بدان نگریستند و از آن روى گردانیدند زیرا بخدا سوگند که بزودى ساکنانش را بدور مى‏اندازد و آسایشمندان خوشگذران را بسختى و درد میکشاند ، آنچه از جوانى و توانائى دنیا رفت دیگر بازنمى‏گردد و آینده‏اش ناشناخته و مبهم است ،

شادمانیش با اندوه درآمیخته است و توانمندى مردان بناتوانى و سستى میگراید پس بهره‏هاى فراوانش شما را نفریبد که جز مایه‏اى اندک بهره شما نخواهد شد خداى رحمت آرد بر آنکس که درباره دنیا بیندیشد و عبرت آموزد و بینائى یابد ، زیرا هر چه در دنیا هست بزودى نابود میشود و آنچه در آخرتست همیشه پایدار است ، لحظات معدود عمر پایان مى‏یابد و آنچه در انتظار است فرا میرسد ، و هر آینده‏اى اگر چه بنظر دور آید نزدیک است ) 1

-----------
( 1 )
خطبه 102 نهج البلاغه

پس باید از دیدگاه پارسایان بدنیا نگریست ، همچون سقراط که پابرهنه از کوچه‏هاى آتن میگذشت و دیوژن که به اسکندر گفت از برابرم دور شو تا آفتاب بر من بتابد و بالاتر از همه پیامبران که از گذرگاه دنیا گذشتند و دامان به آلودگیهایش نیالودند بمانند محمد ( ص ) که خوابگاهى نداشت و آثار درشت حصیر بر پشت و پهلویش مى‏افتاد و ماهها بر خانه‏اش میگذشت که دودى از مطبخش بلند نمى‏شد و على که هر چند روز یک قرصه درست نان جوین بدهان نمى‏گرفت و فاطمه که پیراهن کرباسیش را با لیف خرما پینه میکرد و امام سجاد که درباره‏اش گفتند روزى نشد که برایش سفره‏اى بگسترانند و شبى نشد که برایش رختخوابى بیندازند اینها پارسایان دنیا بودند که از تجمل و زیبائى مسخره و فریباى دنیا چشم پوشیدند و به کوخى گلین و پیراهنى کرباسى و خوراکى خشن قناعت ورزیدند و دنیا را براى خود نخواستند و بخاطر آن بجنایت نپرداختند و دیدگاهى والاتر و بالاتر داشتند و افق اعلاى ابدیت را بچشم داشتند و از پشت پرده مردم فریب دنیا ،

تماشاگاه زیباى ابدى را مى‏دیدند و على مردم را بهمان منظر اعلا توجه میداد و آخرت را اگرچه بظاهر دور مینماید نزدیک میدانست و باز امام آژیر خطر را براى دنیاپرستان بصدا درمى‏آورد و میفرماید :

( من شما را از دنیا برحذر میدارم که در دهان دنیاپرستان شیرین و در برابر دیدگانشان خرم است ، در شهوات پیچیده شده و با بهره‏هاى گذرایش خود را بدوستى میزند ، درخشندگیش اندک است

و آرزوهاى زیبا را بچشمها میکشد و بفریبائى خود را زینت میدهد ،

شادمانیش پایدار نمى‏ماند و هیچکس از ناگواریهایش ایمن نیست ،

فریبنده‏اى زیانبخش است ، گذرا و ناپایدار و نابود و ناماندگار است و شکمباره‏اى که پیکرها را میخورد و در شکم خود جاى میدهد ) 1 اگر بخواهیم دنیا را از دیدگاه على بشناسیم کارى دراز و دشوار در پیش داریم و همه‏جا کتاب جاوید على از ناسازگارى دنیا و ناپایدارى آن سخن میگوید و در این باره باید کتابها نوشت و روش على خود بزرگترین درسى است براى ما تا به زر و زیور و جاه و مقام آن فریفته نشویم و سیر فرعون و هامان و قارون را نپیمائیم بلکه على‏وار باشیم و بگوئیم :

( اى دنیا ، دیگرى را فریب ده که من سه‏بار ترا رها کرده‏ام و دیگر راه بازگشتى برایت نیست ) 2

( 1 ) خطبه 110 نهج البلاغه
( 2 )
کلمات قصار شماره 74 نهج البلاغه


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
برچسب‌ها: على و دنیا
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی